مانی ناقلا
وای وای وای ...چی بگم از شیطنتات ..اینقد شیطونیات قشنگه که دلم نمیومد چندتاشو ننویسم .
چند تا عروسک پسر هم واست خریریم که خیلی بهشون علاقه نشون میدی و تا با کمک اونها کارهای بد و خوبو یاد بگیری. کارهای خوبو تو انجام میدی و کارهای بدو اونا انجام میدن ..تازه وقتی کار بد میکنن میری میاریشون که دعواشون کنیم. اسماشون. چیچیل. گیگیلی و فلفلی هست.
از کتاب خوندت بگمکه کتابو میگیری جلوتو مثلا به شکلاش اشاره میکنی و زیر لب هم زمزمه میکنی.
از نوازندگیت بگماز روزی که بابا واست گاو پیانو رو خریده پدر باطریشو در آوردی.
از ریختو پاشت بگم که دیگه اتاق تمیز نداریم .اتاق پر از اسباب بازیها و متکاهات .میری در کمدتو باز میکنی و هر چی توشه میریزی بیرون میخندی و ما روهم صدا میکنی که بیایم ببینیمت. اینقد این کار واست لذت بخشه که اگه 100 بار هم وسایلا رو بچینم دوباره میریزیشون بیرون .
از خرابکاریات بگم که از دست تو مجبور شدم شیشه بوفه رو چسب بزنم تا ظرفارو بیرون نریزی. یا کیف سی دی های بابا رو از کیفش بیزون میاری و همه جا پخش میکنی. یا سیم تلفن خونرو اینقد کشیدی که قطع شده و ما دیگه گوشی نداریم
این کارم جدیدا یاد گرفتی>>>>>>>>
از همه قشنگتر اینه که اسم بابا رو هم یاد گرفتی و دیگه بهش بابا نمیگی و مثل من که باباتو صدا میزنم صدا میکنی.
این چیچیله که از همه بیشتر دوسش داری.
اینم گیگیلیه که داغونش (لختش کردی)کردی
اینجا هم داری مینوازی نوازندههه
اینجا هم که داری واسمون قصه میخونی
اینجاها هم که کمدتو خالی کردی و اتاقتو بهم ریختی و تو تصاویر گرفتی دستو پای عروسکو کندی