مانی ناقلا
وای وای وای ...چی بگم از شیطنتات ..اینقد شیطونیات قشنگه که دلم نمیومد چندتاشو ننویسم . چند تا عروسک پسر هم واست خریریم که خیلی بهشون علاقه نشون میدی و تا با کمک اونها کارهای بد و خوبو یاد بگیری. کارهای خوبو تو انجام میدی و کارهای بدو اونا انجام میدن ..تازه وقتی کار بد میکنن میری میاریشون که دعواشون کنیم. اسماشون. چیچیل. گیگیلی و فلفلی هست. از کتاب خوندت بگم که کتابو میگیری جلوت و مثلا به شکلاش اشاره میکنی و زیر لب هم زمزمه میکنی. از نوازندگیت بگم از روزی که بابا واست گاو پیانو رو خریده پدر باطریشو در آوردی . از ریختو پاشت بگم که دیگه اتاق تمیز نداریم .اتاق پر از اسباب بازیها و متکاهات ....