مانی به قصر بازی میرود
جیگر مامان همیشه دوست داشتم ببرمت قصر بازی وقتی تو شکمم بودی هر بار که از کنار قصر بازی رد میشدم ارزو میکردم که بیارمت تو قصر بازی و با همیگه بازی کنیم ... تا اینکه چند روز پیش با بابا و خاله رفتیم قصر بازی اینقد نشاط و شادی تو محیط قصر شادی بود که تو کلی ذوق کردی اولش خواستیم بریم اسب سواریکه دیدم بوی عطو گلاب میدیبا هزار زحمت با آب سرد جنابعالی رو شستیم و پوشک کردیم بعدش تو تازه انرژی گرفتیکلی باهامون بازی کردی قصر بادی رو بیشتر از هر چیزی دوست داشتی جون میداد واسه تخلیه انرژیت...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی