تکاپوی امدن بهار و خرید
این روزها همه در تکاپوی خونه تکونی و عیدن.گل پسر مامان چندسال بود که وقت خرید عید از خدا میخاستم کاش ما هم یه فرشته داشتیم و براش دنیا رو خرید میکردیم وقتی این بچه های ناز و کوجولو رو تو خیابون میدیدم که ماماناشون شور و اشتیاق خرید داشتن دلم میگرفت ...اما امسال خیلی فرق داره تو عزیز مادز هستی و با هر نگاهت کلی به من انرژی میدی الهی فدای چشات بشم...
پارسال این موقع ها با بابا که میرفتیم خرید میگفتیم وای کی این یکسال بگذره تا مانی بیاد و ما براش خرید کنیم لحظه ها و عمر ما گذشتن و بالاخره اسفند 92 از راه رسید و همه شور عجیبی دارن حالا بزرگتر که شدی خودت میفهمی چرا اینقد برای رسیدن بهار همه اشتیاق دارن بهاری که با اومدنش همه چی رنگ بهاری و تازگی میگیره طبیعت زیباتر ازهمیشه میشه رنگها خودشونو نشون میدن و طراوت به همه جا میاد..
جیگملی مامان این روزا منو بابا هم کلی برات خرید کردیم بقول بابا سیزده دست که هر روز یک دست بپوشی امسال اولین عید نوروزته و مطمئنم قشنگترین عید منو بابا میشه چون تو کنار مایی
تو این عکسا هم با ما اومدی خرید تو خیابون همه نگات میکردن و بهم نشونت میدادن و قربون صدقت میرفتن تو وروجک هم انگار فهمیده بودی داری لباس میخری و بیش از حد ذوق داشتی...
فدای اون چشای نازت بشم مامانی